قدس آنلاین/ آمنه مستقیمی: به مناسبت فرارسیدن سالروز کودتای ۲۸ مرداد که دورانی سیاه را در کتاب تاریخ کشور ثبت کرد و به‌منظور بررسی ریشه‌های آن و عبرت گرفتن برای امروزمان با رحیم نیکبخت، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز، به گفت‌و‌گو پرداخته‌ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می‌شود.

۲۸ مرداد ثابت کرد که نتیجه اعتماد به آمریکا سقوط است

با توجه به ملی‌شدن صنعت نفت و قدرت و مقبولیت نسبی دولت دکترمصدق، از نظر سیاسی چه عواملی زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد و سقوط او شد؟
پاسخ به این سؤال نیازمند مروری بر تاریخ تحولات کشور است؛ نخستین کودتای کشور ما در سوم اسفند سال 1299 با نقش‌آفرینی بیگانگان رخ داد و متعاقب آن سردار سپه روی کار آمد و به‌تدریج مقدمات تغییر سلطنت و تأسیس پادشاهی رضاخانی فراهم شد. پس از آن و با تحولات کشور در سوم شهریور 1320 و آمدن متفقین به ایران، فضایی باز ایجاد گشت و زمزمه ملی‌شدن صنعت نفت و استقلال اقتصادی از بیگانه مطرح شد. البته آیت‌الله کاشانی قبل از آن با انگلستان مبارزه و این بحث را مطرح کرده بود.
بین شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 احساسات ملی و وطن‌دوستانه به بالاترین حد رسید و بر آزادی نسبی نیروهای مختلف ملی، مذهبی و چپ تأثیر گذاشت. از سال 1329 و فعالیت نمایندگان مجلس برای قانون ملی‌شدن نفت و مخالفت و تهدید رزم‌آرا مبنی بر تخریب مجلس و اعتقاد او به اینکه ایرانی‌ها حتی توانایی ساخت آفتابه را هم ندارند، وضعیتی پیش آمد که نهایتاً با اعدام انقلابی رزم‌آرا، راه ملی‌شدن صنعت نفت هموار شد.
در این میان، انگلستان که منافع خود را در خطر می‌دید، با قدرت هرچه تمام وارد میدان شده بود. دربار متکی به بیگانه هم قدرتی نداشت. ملی‌گرایان به رهبری دکترمصدق و مذهبیون به رهبری آیت‌الله کاشانی طرفدار سرسخت قطع پای بیگانگان از کشور بودند و نیروهای چپ هم فعالانه دیکته‌های شوروی را اجرا می‌کردند. البته بین قدرت‌های خارجی برای سرنگونی دولت قانونی ایران اشتراک نظر به وجود آمد و این یعنی اگرچه شوروی و بلوک غرب در رقابت بودند اما وقتی منافعشان تهدید می‌شد، با یکدیگر همنوا می‌شدند؛ چنانکه شوروی طلاهای ایران را پس نداد و انگلیس از طریق شکایت به سازمان ملل و دادگاه لاهه، درصدد تأمین منافعش برآمد.
دکتر مصدق هم که در پی تعامل با آمریکایی‌ها بود اما آمریکا هم در نهایت کنار انگلیس قرار گرفت و او را تنها گذاشت و با کودتای 28 مرداد جایگزین استعمار پیر انگلیس در ایران شد.

فاصله‌گرفتن دکتر مصدق از آیت‌الله کاشانی و زاویه‌ای که بین این 2 به وجود آمد، چقدر در پیروزی کودتا و سقوط دولت نقش داشت؟
در کنار تأثیر عوامل مختلف داخلی و خارجی در شکست نهضت ملی‌شدن صنعت نفت، خُلقیات رهبران آن و فعالیت سرویس‌های جاسوسی بیگانه هم مطرح است. آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، روحیات دکتر مصدق است که بر پیروزی کودتا تأثیر داشت. اگر فقط بحث زاویه‌گرفتن مصدق و کاشانی مطرح شود، شاید این تصور پیش آید که تقابل، بین ملی‌گرایان و مذهبیون بوده، اما مصدق در طول عمر دولت خود باعث تکدر ملی‌گرایان نیز شد و امثال حسین مکّی و مظفر بقایی او را رها کردند؛ اگرچه کسانی تا انتها کنارش ماندند اما هسته اولیه دوستان او در ابتدای نهضت، در کودتای 28 مرداد کنارش نبودند.
اختلافات پیش‌آمده از این جهت مهم است که در آن شرایط مصدق خیرالموجودین بود و نمی‌خواست سلطنت را منحل کند و رژیم جدیدی را روی کار بیاورد زیرا او دیوان‌سالار بود نه انقلابی و در بدنه قاجار رشد کرده بود. اما طرفداران کاشانی هم در پی وضع قوانین ملی بودند و هم خواستار اجرای احکام دینی. ولی رفتار مصدق با فداییان اسلام و سایر مذهبیون باعث شد تا آنها از اطرافش پراکنده شوند و از طرفداری‎اش سر باز زنند و این‌چنین به‌تدریج حلقه یاران او محدودتر شد.
البته در بین اطرافیان آیت‌الله کاشانی نیز افرادی در تشدید تضاد مؤثر بودند مثل شخصیت مرموز مظفر بقایی و شمس قنات‌آبادی و نیز دکتر فاطمی، از نزدیک‌ترین یاران مصدق، که او هم در جبهه‌گیری علیه نیروهای مذهبی و آیت‌الله کاشانی نقش‌آفرین بود و جاهایی که امکان آشتی نیروهای ملی و مذهبی وجود داشت، مانع می‌شد!
حزب توده هم که بعد از شهریور 1320 با نظارت شوروی فعال شد، با شروع نهضت ملی به حمایت از انگلستان برآمد و به «توده نفتی‌ها» معروف شد و در کنار سرویس‌های جاسوسی علیه مصدق کارشکنی می‏نمود و در نشریات خود علیه او کاریکاتور منتشر می‌کرد. در این میان، دربار و در رأس آن اشرف نیز با مصدق دشمنی بسیار داشت تا جایی که از کشور اخراج شد!
بنابراین، رفتار و سلوک سیاسی دکتر مصدق و تعامل وی با دوستان و همرزمانش فضا را برای کودتا فراهم کرد؛ به‌طوری که ابتدا کودتای 25 مرداد با دستگیری نصیری و فرار شاه از کشور شکست خورد ولی در مرحله بعد کودتای 28 مرداد شکل گرفت. جالب آنکه مصدق دستور داد نیروهای حامی نفت را متفرق کنند و همین، زمینه سوءاستفاده کودتاگران را فراهم کرد.

آیا آیت‌الله کاشانی صلابت و اقتدار رهبری مذهبی همچون امام خمینی(ره) را داشت یا اعمال برخی سیاست‌های ایشان نیز روند کودتا را تسهیل کرد؟
آیت‌الله کاشانی شخصیتی دنیادیده و از مبارزان با انگلیس در عراق بود که بعد از شهریور 1320 تبعید شد. اما امام خمینی(ره) به مبارزات ایشان انتقاداتی داشتند و فرمودند: ریاست وی بر مجلس ورود به جایگاهی نامناسب بود. همچنین کاشانی همچون امام راحل از شخصیتی قاطع برخوردار نبود. همچنین، اطرافیان مورد اطمینانی نداشت و برخی از اطرافیان او نیز در پی منافع خاص بودند که هم با شخصیت روحانی آیت‌الله کاشانی و هم نهضت ملی‌شدن صنعت نفت تعارض داشت.
در دوره نهضت ملی‌شدن صنعت نفت2 جریان وابسته به نیروهای مذهبی را می‌توان نام برد. آیت‌الله بروجردی که مرجعیت مردم را بر عهده داشتند، قبل از آیات عظام بروجردی و خوانساری و تعدادی از علمای تراز اول قم و شهرستان‌ها از ملی‌کردن صنعت نفت و و آیت‌الله کاشانی حمایت کردند. در پی آن، مردم نیز از این جریان حمایت کردند. طیف دیگر، نیروهای مذهبی و فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی است که  بعد از شهریور 1320 در نتیجه لزوم پاسخگویی به شبهات و مباحث کسروی به وجود آمد و نقش مهمی در رفع موانع ملی‌شدن نفت ایفا کردند. آنها بعد از ایجاد دولت مصدق (گویا طبق توافقات قبلی) درخواست‌هایی شرعی مثل الزام به حجاب و بستن شراب‌فروشی‌ها را داشتند که دستگیر شده و به زندان افتادند.
در آن  برهه زمانی بویژه بعد از قیام 30 تیرماه، دکتر مصدق راه خود را از آیت‌الله کاشانی جدا و خود را بی‌نیاز از نیروهای مذهبی قلمداد کرد؛ در حالی که قیام 30 تیر با رهبری و هدایت وی دکتر مصدق را به سریر قدرت بازگردانده بود. از دلایل مخالفت آیت‌الله کاشانی با دکتر مصدق در ماه‌های منتهی به کودتا، موضوع رفراندوم انحلال مجلس بود؛ چنانکه کودتاچیان در فقدان مجلس (مهم‌ترین پایه قدرت دولت دکتر مصدق) به‌راحتی موفق شدند دولت او را منحل کنند. آیت‌الله کاشانی مخالف برگزاری رفراندم غیرقانونی بود و آن را خلاف قانون اساسی می‌دانست و می‌گفت گرچه شما مقبولیت دارید اما عمل شما مبنای کار دیگر دولت‌ها قرار می‌گیرد!
این اختلافات باعث شد آیت‌الله کاشانی و به تبع وی، مردم مذهبی از حمایت دکتر مصدق دست بردارند و مصدق هم خود را نیازمند نیروهای مذهبی نمی‌دید.

 

خوش‌بینی دکتر مصدق به آمریکایی‌ها و اعتماد به آنها چقدر در سقوط دولتش نقش داشت. آنچه از این اعتماد حاصل شد برای امروز ما چه درسی دارد؟
تجربه تاریخی 2 قرن اخیر  به ما نشان داد که از جنگ های روسیه تزاری علیه ایران تا کودتای 28 مرداد، هرگاه ما به بیگانه اتکا کرده و امیدوار شده‌ایم، در بزنگاه تاریخی منافع ملی خودشان را به منافع ملی ما ترجیح داده و اصطلاحاً ما را فروخته‌اند؛ چنانکه در جنگ‌های روسیه تزاری، فتحعلی‌شاه به ناپلئون اعتماد کرد و بعد به انگلیسی‌ها، و این چرخه اعتماد به بیگانه موجب شد 17 شهر مهم و شیعه‌نشین قفقاز از ایران جدا و کشور تجزیه شود.
در دوران نهضت ملی‌شدن صنعت نفت هم شاید نظر مصدق این بود که ورود آمریکا به فضای تعاملات سیاسی می‌تواند بین انگلیس و شوروی تعادل ایجاد کند. اما خوش‌باوری‌ای که اکنون هم بعضاً شاهد آن هستیم زمینه را طوری فراهم کرد که آمریکا در نهایت کنار انگلیس قرار گرفت و با هزینه‌ای کم، کودتا را به راه انداخت و خود جانشین انگلیس شد. لذا تاریخ معاصر ما خاطره خوشی از اعتماد به بیگانه ندارد و هر جا اعتماد کردیم، ضربه خوردیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.